پس از ۱۹ سال از ساقط شدن امارت اسلامی در افغانستان که توسط حمله نیروهای ائتلاف بین المللی به خاک کشور انجام گرفت دوباره نگرانی هایی در بطن و اذهان مردم افغانستان شکل گرفته است مبنی بر تشکیل مجدد امارت اسلامی باتوجه به اینکه آینده نوعیت نظام سیاسی افغانستان در مذاکرات صلح در ابهامات زیادی است؛ همچنین بنا به برخی اظهارات مقامات طالبان و گمانه زنی ها تشکیل مجدد این نوع رژیم سیاسی قوت گرفته است.
در ادامه به شرحی کوتاه از تعریف و تاریخچه واژه امارت اسلامی اشاره می نماییم و پساز آن کوشش خواهد شد که برخی از مهم ترین موانع تشکیل مجدد امارت اسلامی در ابعاد گوناگون به بررسی گرفته شود.
"امارت اسلامی" به چه معناست؟
"امارت" در فرهنگ سیاسی اسلامی بار سیاسی پیدا کرده است. نخستین بار واژه "امیر" در جمع اصحاب سقیفه برای اشاره به فرمانروایی مسلمین پس از فوت پیامبر مورد استفاده قرار گرفت. که البته از آن پس همواره با نوعی ابهام همواره همراه بوده است گاه به موضوع حکومت اشاره دارد و گاه منصب و مقام حکومتی معنا شده است سعد بن عباده از رهبران انصار هنگام اشاره به موضوع حکومت از ترکیب "بهذالامر" استفاده کرده است؛ کما اینکه در بحث های پیرامون جانشینی پیامبر نیز واژه "امیر" چندین بار بر زبان شرکتکنندگان سقیفه جاری شده است آنجا که در آن جمع برخی پیشنهاد دادند که امیری از جانب مهاجران و امیری هم از سوی انصار انتخاب شود.(1)
اما درباره مفهوم امارت میتوان گفت که امارت مدلی از نظام سیاسی است که میتواند چهره امروزی خلافت باشد. در تداول امروزی امارت به طور عمده به سرزمین های کوچک و خودمختار گفته میشود که حاکمان خود را "امیر" میخواند اما در افغانستان هرچند حاکمان کلاسیک این کشور در استفاده از این واژه که صبغه اسلامی دارد اشتیاق فراوانی از خود نشان میدادند پیش از روی کار آمدن طالبان امارت در هیچ یک از نظامهای سیاسی افغانستان رسمی نبوده است.(2)
همانطور که در بالا آمد واژه سیاسی امارت اسلامی نخستین بار توسط طالبان به عنوان اسم نظام سیاسی کشور انتخاب می گردد. باید گفت ازآنجایی که عمده نیروهای طالبان طلاب دینی مدارس دیوبندی پاکستان بودند و قرائت سطحی و متجرانه از اسلام داشتند، فاقد نظریه ای برای راه اندازی و تشکیل حکومت بودند و در ابتدای شکل گیری شان لفظ تحریک طالبان را به کار می بردند و نخستین بار پس از اینکه در اکتبر ۱۹۹۷رادیو شریعت اعلامیه ای را از طرف ملا محمد عمر قرائت کرد عبارت "امارت اسلامی افغانستان" را برای نظام سیاسی برگزیده بودند. اهم این موانع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هستند .
پیچیدگی های تشکل امارت
طالبان برای تشکیل مجدد امارت اسلامی و یا هر نظام سیاسی متبوع خود، نیازمند همراه کردن جامعه با عقاید خودشان هستند. و از سوی دیگر باید برنامه های مدون اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... داشته باشند. اما حتی در امروز نیز این گروه ظرفیت لازم برای برپایی مجدد امارت اسلامی را ندارند که در ادامه به بخشی از این موارد اشاره می کنیم.
1- طالبان و رویارویی با ارزش های جدید
در بعد داخلی؛ رویارویی با ارزشهای جامعه مدرن و افکار عمومی شاید نخستین مانع تشکیل مجدد امارت اسلامی رویایی فکری و اندیشه ای با ارزش های مدرن باشد. اکنون نیمی از جمعیت افغانستان را زنان تشکیل می دهند و بخش گسترده ای از جمعیت این کشور، جوانان می باشند. با وجود این موضاعات، طالبان برنامه مشخصی را برای اقشار مذکور ندارند.
به باور بسیاری از نویسندگان و کارشناسان خشونت و انعطاف ناپذیری دو شیوه رژیم سیاسی طالبان در پنج سال حکومت بوده است امری که امارت اسلامی طالبان را در صورت عدم تغییر و نرمش گفتمانی در مقابل نسلی قرارخواهد داد که در فضای دودهه آزادی نسبی فکری در بیان افکار و عقاید رشد کرده اند.
2-فساد اداری
وجود فساد اداری هرچند در حال حاضر هم در ساختار حکومت فعلی ملموس است و کشور را در بین فاسد ترین حکومت های جهان قرار داده است . اما باید گفت که فساد اداری حتی در زمان طالبان که خود را مدعی برپایی حکومت طبق شریعت پیامبر میدانستند هم به طور واضح قابل مشاهده بود.
تعیینات سفارشی مسئولین ادارات که بسیاری شان توسط علمای این گروه تعیین می شدند حتی در مواردی هم رهبران دینی پاکستانی مثل مولانا فضل الرحمن ویا سمیع الحق افرادی را برای تصدی در وزارت خانه های مهم مثل وزارت امورخارجه یا دفاع معرفی می نمودند. رسم و شیوه اندیوالی در نصب و استخدام افراد از دیگر مفاهیم مختص به امارت اسلامی بود ؛ کلمه اندیوال در زبان پشتو و دری مفهومی بالاتر از دوست یا رفیق را در بر دارد ومیتوان گفت کسانی که در یک گروه یا تیم کار میکردند باهم اندیوال خوانده می شدند .
"وقتی کسی به عنوان وزیر والی رئیس زون قومندان امنیه به جای شخص دیگری مقرر می شد همه اندیوالان خود را با خود به پست جدید منتقل میکرد و به این ترتیب یک جابجایی کامل در آن اداره به وقوع می پیوست تاثیر منفی این کار این بود که کسانی که قبلاً مدتی را در آن اداره کار کرده و تا حدودی به کارها وارد شده بودند همه باید کار خود را ترک میکردند و به کار جدیدی که اصلاً با آن آشنایی نداشتند منتقل میشدند و کسانی که تجربهای در کار جدید نداشتند جانشین آنان می شدند تا گروه اندیوالان جدید که کمی در کارها وارد میشدند بار دیگر از آنجا به جای دیگر انتقال می یافتند.
نظام اندیوالی طالبان هیچ نوع سازگاری با نیازهای حکومتی و ساختار یک دولت به شیوه معمول معمول نداشت و این خود به روشنی نشان از آن داشت که طالبان طرحی روشن از یک نظام حکومتی در ذهن دارند آنها در طول ۵ سال دوران حاکمیت خویش در بخش اعظمی از کشور هیچ تلاشی در جهت اصلاح این وضع ننمودند.".(3)
گذشته از آنکه حکومت امارت اسلامی دوام چندانی نداشت ؛ اما نفس وجود فساد یا به تعبیر امروزی تر آن وجود باندهای قدرت در ساختار حکومتی طالبان که خود مدعی برپایی شریعت و حکومت اسلامی بودند بیانگر این مهم است که رهبران طالبان فاقد دیدگاهی منظوم برای اصلاح امور تشکیل حکومت بودند و تنها منافع ایدلوژیک شان دارای اهمیت بوده است.
3-موانع اقتصادی
در بخش موانع اقتصادی بیشتر سعی بر آن داریم تا مؤلفه های اقتصادی طالبان را بررسی نماییم؛عمده منابع اقتصادی طالبان را میتوان در تجارت موادمخدر،قاچاق کالا و منابع معادن و انتقال انرژی خلاصه کرد .
تجارت مواد مخدر
در زمان طالبان به رغم آن که آنان از مصرف موادمخدر منع شده بودند . اما تجارت مواد مخدر و کشت کوکنار میزان زیادی افزایش یافت و طالبان از هرگونه فشار قاچاق و کشت مواد مخدر برای مجاب نمودن جامعه بین المللی برای کمک به افغانستان بهره میبردند و همچنین هزینههای سنگین تسلیحاتی و عملیات نظامی خود را از این طریق تامین می کردند.
قاچاق کالا و معادن
مردم ایالت های هم مرز با افغانستان در پاکستان نیز به صورت سنتی به کار قاچاق کالا به افغانستان و آسیای میانه مشغول بودند دولت طالبان این زمینه را برای آنان فراهم می کرد تا از این راه درآمد سرشاری به دست آورند و کمکهای اقتصادی این گروه به طالبان و حمایت های مردمان سرحد از آنان از علل بزرگ موفقیت طالبان حساب می آید.
در کنار قاچاق کالایی که طالبان تسهیلگر آن بود و از منابع مالی این گروه محسوب می شود. قاچاق عتیقه و سنگ های معادن به صورت خام به پاکستان یا سایر نقاط در کنار کنترل برخی معادن ک هنوز هم ادامه دارد از دیگر منابع مالی این گروه محسوب می شود .
انتقال انرژی آسیای میانه
نصرالله بابر فرهمند وزیر کشور وقت پاکستان از طراحان اصلی انتقال منابع انرژی آسیای میانه از طریق افغانستان به پاکستان بود هر چند شرکتهای نفتی یونیکال آمریکا و دلتای عربستان سعودی و بریداس آرژانتین نیز در این خط لوله سهیم بودند اما پاکستان بیشترین سود را از این امر می برد لذا طالبان در عقد قراردادی با پاکستان ، ترکمنستان و شرکتهای مذکور می توانستند ضمن بهره گیری اقتصادی از این طرح متقابلاً در جهت تحقق این خط انرژی تسهیلاتی ایجاد کنند.
بررسی موئلفه های اقتصادی طالبان بیانگر این نکته است که طالبان در طول ۵ سال حکومتداری خود فاقد استراتژی اقتصادی بوده است و در زمان کنترل بخش هایی از افغاستان صرفا به گرفتن مالیات وزکات اکتفا میکرده است و برنامه هایی برای اقتصاد کشور نداشته است .
لذا در بخش اقتصادی نخستین مانع جدی که بر سر راه تشکیل امارت اسلامی نفهته است ابتدا در بحث تئوریک و خلاء دیدگاه اقتصادی مطابق با نیاز کشور است. در واقع گفتمان طالبانیسم هیچ ظرفیتی برای اقدامات اقتصادی ندارد و باید گفت که در صورت تشکیل امارت نوع نظام اقتصادی کشور به چه سمت و سویی خواهد رفت طبیعتا با گرایش و مختصات فکری گروه طالبان به سمت جهانی شدن پیش نخواهد رفت اما آیا اینکه الگویی بدیل برای ساماندهی اقتصادی کشور دارند یا خیر ؟ باید در آینده جستجو کرد.
بنابراین طالبان بعد داخلی موانع گوناگونی را پیش پای خود دارند و همچنان نتوانسته اند بسیاری از معماها را حل نمایند. این گروه حتی در صورت تشکیل نظام متبوع خود همچنان در حوزه های گوناگون با مشکل مواجه خواهند شد.
منابع
۱- قادری، حاتم (۱۳۸۴)، اندیشه های سیاسی در قرن بیستم، تهران : نشر سمت
۲- شفایی، امان الله (۱۳۹۶) تحلیل گفتمانی اسلام های سیاسی درافغانستان، تهران، موسسه ابرار معاصر تهران
۳-مژده،وحید(۱۳۸۱) پنج سال سلطه طالبان در افغانستان، تهران،نشر نی
منبع: مطالعات افغانستان
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/20594
تگ ها: